لیلبرور شیطون و زودباور به تازگی به شهر نقل مکان کرده و هنوز هیچ دوستی پیدا نکرده است. یک روز او یک شاخه - Knerten - را در انبوهی از هیزم کشف می کند و این تبدیل به دوست خیالی او می شود. وقتی مادرش در یک ژنرال شغلی پیدا می کند ...
یک روز کورت متوجه می شود که جامعه اساساً به اپراتورهای لیفتراک احترام زیادی نمی گذارد. همسر او یک معمار جاه طلب است. همسایه او پزشک است. به نظر می رسد حتی بچه های کرت هم از پدرشان خیلی خوشحال نیستند...
کمیاب ترین و بامزه ترین موجود جهان، آمازون جک، در جزیره ای آرام زندگی می کند. وقتی یک میلیونر حریص برای یافتن او جایزه تعیین می‌کند، جک باید خانه‌اش را ترک کند، از دستگیری فرار کند و قبل از اینکه در باغ‌وحش قرار بگیرد، از سرمایه‌دار سبقت بگیرد!
یک سکوی نفتی به طور چشمگیری در سواحل نروژ سقوط می کند، و محققان زمانی که متوجه می شوند این فقط شروع چیزی جدی تر است، سعی می کنند بفهمند چه اتفاقی افتاده است.
وقتی یک دوست سابق دوران کودکی مهمانی مجردی سباستین را خراب می کند و همه چیز را درباره خودش می سازد، تنها یک حمله بیگانه می تواند آنها را وادار کند که خون بدشان را کنار بگذارند و دوباره به عنوان دو نفری که قبلا بودند، متحد شوند.
