فیلمی از یک زن در حال شنا در استخر از طریق اینترنت پخش می شود. حالا شوهرش و برادرش به دنبال یافتن مسئول آن هستند و از او انتقام می گیرند.

لتیان یک سد است. سدی بر روابط انسانی. رودخانه‌های روابط، پشت سدی ایستاده‌اند و راه بن‌بست است. یک نفر می‌خواهد این سد را بشکند اما خوب می‌داند که شکستن سد به این سادگی نیست. شهر خراب خواهد شد. تکلیف چیست؟ جوان هایی از قشر متوسط جامعه برای سفری چندروزه عازم لواسان می‌شوند. سلما می‌خواهد نامزدش، طاها را با دوستانش آشنا کند. غافل از آنکه مانی، همسر سابقش، مهمان ناخوانده این سفر است.

قدغن درباره ی بزه های اجتماعی و خانوادگی است که در بعضی خانواده ها خط قرمزها را می شکند. مرتضی و رفیقش که رابطه ای قدیمی دارند، با ورود دختر جوانی رفاقتش به چالش کشیده می شود. مرتضی که بعد از مدتها به شهرش برگشته، نمی داند که چه خیانت و عشقی انتظارش را می کشد.

جوانی به نام حامد برای استخدام به دفتر رئیس یک شرکت  مراجعه می‌کند. داستان فیلم، ماجرای چگونگی رسیدن این جوان به دفتر را روایت میکند...

پلیس به دنبال یک قاچاقچی مواد مخدر به نام ناصر خاکزاد است، اما وقتی سرانجام موفق به دستگیری او می شود، او برای فرار و نجات خانواده اش هر کاری که به ذهنش می رسد را امتحان می کند.

فیلم در تیمارستانی آغاز می‌شود که به دلیل اکساسوار و شرایط خاص آن ابتدا ذهن را به سمت داستانی در گذشته سوق می‌دهد ولی بلافاصله با عنوان شلوغ بودن مترو این ذهنیت فرو می‌ریزد و فیلمساز به صورتی مستقیم خواسته خود را در ایجاد تناقض و دوگانگی در زمان و مکان، عیان می‌کند. زن جوان به دلیل اختلالات روانی در بیمارستانی که ریاست آن با یکی از آشنایان خانوادگی مسعود(نوید محمدزاده)است بستری شده؛ فضای خاص آنجا که به صورت اغراق شده به فیلم «شاترآیلند» شباهت دارد و همچنین پیش زمینه ذهنی مخاطب از نوع نقش‌های«نوید محمد زاده» همگی مقدمات تماشای «قرمز» ی دیگر از فیلمساز را آماده می‌کند.

زندگی مشترک رویا و علی بعد از 13 سال با بحران بزرگی مواجه می شود اکنون رویا زندگی خویش را با شرایطی جدید ادامه می دهد. که در این مسیر به شناخت متفاوتی از زندگی می رسد و…

نگار و امیرعلی قصد مهاجرت دارند، اما در آخرین لحظه با وضعیت بحرانی روبرو می شوند: پسرشان بردیا مفقود می شود. اکنون زمان آن است که تمام رازهای خانوادگی آشکار شود

مینا پس از طلاق به حمایت مالی و عاطفی نیاز دارد. او با پسری آشنا می شود و فکر می کند که این شحص مرد رویاهای اوست. اما همه چیز آنطور که اول به نظر می رسد نیست.

دختر جوانی به پدرش خبر می دهد که ربوده شده است و از او می خواهد که پول باج را بیاورد. پدر و برادرانش وحشت زده به دنبال او به تهران می روند. اما آنها نمی دانند که دختر در واقع با پسرش فرار کرده است ...