فیلمیشو

مارسی دارای شخصیتی درونگرا، آرام و مهربان است. او ایده های درخشان زیادی برای کمک به دوستانش برای رسیدن به اهداف و حل مشکلاتشان دارد. اما زمانی فرا می رسد که اشتراک گذاری این ایده‌ها تبدیل به یک چالش جدی می‌شود.

هر کس فکر می کند که روستا آرام و آرام است اشتباه می کند. در آن ما حیواناتی مخصوصاً آشفته را می‌یابیم، روباهی که فکر می‌کند مرغ است، خرگوشی که مانند یک لک‌لک عمل می‌کند، و اردکی که می‌خواهد جایگزین کریسمس پدر شود. ...

گوسفندها و گرگ ها یک زندگی آرام در کنار یکدیگر دارند تا اینکه دو مهمان غیرمنتظره وارد می شوند. هیچ کس انتظار خطری که با ورود آنها بوجود می آید را ندارد. آنها فقط در صورت همکاری با یکدیگر می توانند آن را شکست دهند.

داستان فیلم درباره یک بازیگر تلویزیونی و بدلکار اوست که در تلاشند در سالهای پایانی عصر طلایی هالیوود در سال 1969 در لس آنجلس به شهرت برسند.

یک کارآگاه در مورد مرگ پدرسالار یک خانواده عجیب و غریب و جنگجو تحقیق می کند.

یک کارگر فروشگاه ، زندگی و داستان زندگی خود را دوباره اختراع می کند و به خیابان مدیسون نشان می دهد که هوشمندهای خیابانی چه کاری می توانند انجام دهند.

پزشکی که می تواند با حیوانات صحبت کند، وارد ماجراجویی می گردد تا جزیره ای افسانه ای را با یک شاگرد جوان و خدمه ای از حیوانات خانگی عجیب پیدا کند.

پس از پیدا کردن یک جوجه تیغی کوچک، آبی و سریع، یک افسر پلیس شهر کوچک باید به او کمک کند تا یک نابغه شیطانی را که می خواهد روی او آزمایش کند، شکست دهد.

مایک لوری و مارکوس برنت، کارآگاهان میامی باید با یک جفت ارباب مواد مخدر مادر و پسری روبرو شوند که شهرشان را خراب می کنند.

یک تنه‌باز ایتالیایی-آمریکایی از طبقه فقیر، راننده یک پیانیست کلاسیک آفریقایی-آمریکایی در توری در مکان‌های برگزاری در دهه 1960 آمریکا می‌شود.