فیلمیشو

کارل نارگل، نقاش شماره 1 تلویزیون عمومی ورمونت، متقاعد شده است که همه چیز را دارد: یک امضای رسمی، یک ون سفارشی، و طرفدارانی که در هر ضربه او آویزان هستند - تا زمانی که یک هنرمند جوانتر و بهتر، همه چیز (و همه) را که کارل دوست دارد بدزدد.

مادر و پدری که معمولا نه می گویند، تصمیم می گیرند در یک روز طوفانی پر از سرگرمی و ماجراجویی، به وحشیانه ترین درخواست های فرزندانشان با چند قانون اساسی بله بگویند.

یک احمق برای عشق به یک سلبریتی تصادفی تبدیل می شود تا همه چیز را از دست بدهد.

ردا برای نجات برادرش از دست مواد مخدر در مدلین، تیمی را برای حمله به آدم ربایان در کلمبیا جمع می کند.

برای داستان عاشقانه ظالمانه در مورد بزرگ شدن...و منفجر شدن آماده شوید. وقتی دانش‌آموزان مدرسه شروع به انفجار می‌کنند (به معنای واقعی کلمه)، مارا و دیلن سالمندان برای زنده ماندن در دنیایی تلاش می‌کنند که هر لحظه ممکن است...

یک پیاده تلاش می کند تا از شر وزیر خائن به نام «کین هوی» خلاص شود، زمانی که او ارتشی را برای مذاکره با یک مأموریت جورچن به مرز هدایت می کند.

در دنیایی که ابرشرورها امری عادی هستند، دو دوست صمیمی دوران کودکی پس از ابداع روشی که به آنها قدرت محافظت از شهرشان را می‌دهد، دوباره به هم می‌رسند.

وقتی همسرش در تصادف قطار جان خود را از دست داد، مارکوس به خانه نزد دختر نوجوانش، ماتیلد، می رود. به نظر می رسد همه چیز یک حادثه غم انگیز باشد تا اینکه یک متخصص ریاضیات که او هم مسافر قطار بود و دو همکارش ظاهر می شوند.

دو تهیه‌کننده فیلم که به اوباش بدهکار هستند، ستاره سالخورده سینمای خود را برای یک کلاهبرداری بیمه راه‌اندازی می‌کنند تا سعی کنند خود را نجات دهند. اما آنها بیشتر از آنچه تصور می کردند به دست می آورند.

میمی توسط بانو به یک زوج آمریکایی به عنوان جانشین در ازای 2 میلیون روپیه معرفی می شود. او حتی زمانی که نظرشان تغییر می کند تصمیم می گیرد بچه دار شود و به والدینش می گوید که بانو پدر است.