- میانگین رای 1,502 نفر
- ژانر
- محصول
- زبان
جاوید جوان هفده ساله ای است که سال هاست پدر و مادرش را از دست داده و جز خواهر ناتنی اش عاطفه و عشقش ابرا کسی را ندارد.
جاوید جوان هفده ساله ای است که سال هاست پدر و مادرش را از دست داده و جز خواهر ناتنی اش عاطفه و عشقش ابرا کسی را ندارد.
خانواده صبوری خانواده ای بزرگ و قدیمی است که سال هاست به صادرات و واردات گل و گیاه می پردازد. آنها هنوز در آرامش در خانه ای قدیمی زندگی می کنند، ورود یک مرد جوان به این خانواده زندگی همه را تغییر می دهد...
ناصر یک خلافکار خردهپا و ناموفق است که بدهیهای زیادی دارد و زندگی مشترکش نیز به مشکل خورده است. او که به خاطر شرطبندی و قمار دچار ورشکستگی شده است، تنها راه نجاتش را در سفر به فضا میبیند. از طرفی دیگر لونا یک مشاور املاک و وکیل اقامت در مریخ است که باید کارهای مربوط به اقامت ناصر را انجام دهد
البرز شیمیدان ساکن آلمان است. پدرش خسرو و مادرش خورشید در ایران زندگی میکنند. البرز با دختری به نام سارا که در ایران زندگی میکند و برای درمان بیماری پدرش به آلمان آمده، آشنا میشود و با او نامزد میکند. او قرار است در ترکیه با سارا ازدواج کند. همهچیز برای یک مراسم به یادماندنی مهیا است که خبر میرسد پدرش به کما رفتهاست. البرز با گذشتهای مبهم، از بازگشت به ایران هراس دارد اما برای آخرین ملاقات با پدر، راهی جز بازگشت به ایران ندارد، ولی بنابر مشکلاتی او مجبور است که به صورت قاچاقی به ایران بیاید. با وجود اصرار فراوان مادر البرز برای بازنگشتن او به ایران، البرز تصمیم خود را گرفتهاست. وقتی او بازمیگردد هیچکس او را نمیشناسد و او را فرهاد بابایی خطاب میکنند و کسی جز قاچاقچی او را به خاطر ندارد …
تمام ماجرا از صبح بهاری در شکر آباد شروع شد، جایی که جمشید قاسم پور از زندان آزاد شد و رضا خرسند بالاخره شغلی پیدا کرد. اما اتفاقی افتاد که همه چیز را خراب کرد.
ژاله کبیری، همسر جدید کامران کامروا که 3 سال است با او ازدواج کرده، برای او جشن تولد گرفته است و همه آشنایان و دوستان را دعوت کرده تا ثروت خود را برای دیگران به نمایش بگذارد. کامران کامروا هم موسسه خیریه جدیدی برای کودکان کار راه اندازی کرده و مانند گذشته به پولشویی مشغول است و مهیار مهرافزون رو به استخدام خود درآورده است. مهمانی باشکوهی برپا است و ما با دوستان و خانواده جدید کامروا آشنا می شویم...
داستان خانوادهای را در بستر تاریخ روایت میکند. داستانی که از ابتدای شهریور سال ۱۳۲۰ و در دوران جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین آغاز میشود و سرنوشت و تحولات یک خانواده و یک سرزمین را به تصویر میکشد. تاریخ ایران با همه فراز و فرودهایش در زندگی همه ما جریان دارد و خاتون داستان زنی از زنان این سرزمین است که روزی روزگاری در ایران برای زندگی جنگیدهاند.
جزيره جايي نيست، بهانهاي است براي درگيري ميان افرادي كه سرنوشت خود را در آن ميجويند و زمينه تلاش كساني است كه تصميم دارند سهم بيشتري در زندگي داشته باشند. آنها برای رسیدن به جزیره دست به هر کاری می زنند.
قصه ای در دل اتفاقات پرشمار دهه 60 ... هما حقی و نامزدش نادر به همراه خانوادهٔ حقی آماده میشوند تا برای شب تولد همایون حقی، او را غافلگیر کنند. اما با رسیدن پدر، همهٔ خانواده غافلگیر میشوند.