فیلمیشو

یک کودک انسانی که توسط گرگ ها بزرگ شده است باید با ببری تهدیدآمیز به نام شیر خان و همچنین ریشه های خودش روبرو شود.

زمانی که بک عکاس مسافرتی تصمیم می گیرد در یک مسابقه عکاسی شرکت کند، به جزیره آفتابی سرنیتی می رود. بک با اقامت در مزرعه درخت لیموی جذاب شهر، با صاحب خشن اما خوش تیپ، جاشوا، ملاقات می کند و این زوج به توافق می رسند.

آشا و راوی تحت فشار والدینشان برای یافتن همسر، وانمود می کنند که در تابستان عروسی با هم قرار می گذارند، اما متوجه می شوند که عاشق یکدیگر شده اند.

هلن و دخترش لورن را دنبال می‌کند که به یک کلبه‌ای دورافتاده در شمال سرد می‌روند و با یک خودرو سواری آشنا می‌شوند که در واقع دزدی است که سعی می‌کند از یک قاتل خونسرد فرار کند، و حالا هلن و لورن در دست قاتل هستند. .

زنی به خانه خانوادگی خود باز می گردد و متوجه می شود که در آن هیولاها زندگی می کنند.

همسر سابق ویل به طور مرموزی در یک پمپ بنزین ناپدید می شود. او در حالی که از مقامات در رقابت با زمان برای یافتن او فرار می کند، به درون شکم جنایتکار شهر می پردازد.

یک عکاس جنگ که از نظر روانی آسیب دیده است، در یک مبارزه ناامیدانه برای محافظت از اسرار خود و فرار از بازگشت اجتناب ناپذیر خود به خاورمیانه گرفتار شده است.

مانند مادربزرگش و مادرش جین قبل از او، وندی باید از چنگ پان و قولی که می‌خواهد او را نگه دارد بگریزد.

خانواده ای که سال ها از هم جدا شده اند، اما وقتی مادربزرگ مادربزرگ میبل ناگهان می میرد، خانواده باید دور هم جمع شوند. مرگ او خانواده را به سفری می برد و متوجه می شود که نه تنها او اسرار خود را حفظ کرده، بلکه همه را نیز حفظ کرده است...

پس از شروع کار در یک فروشگاه سخت افزاری وهم انگیز، مرد جوانی مضطرب معمایی تکان دهنده را کشف می کند که منجر به مبارزه با نیروهای وحشتناکی می شود که درست پشت دیوارها کمین کرده اند.