داستان فیلم در سال 1973 اتفاق می افتد و درباره دستیار جوان یک گالری است که در پشت صحنه به ماجراجوییهایی وحشیانه می پردازد و به یک هنرمند نابغه سالخورده به نام سالوادور دالی کمک می کند تا برای نمایشی بزرگ در نیویورک آماده شود.
هوبی دوبوا علیرغم ارادتش به زادگاهش سالم (و جشن هالووین آن)، چهره ای مسخره برای کودکان و بزرگسالان است. اما امسال، چیزی در شب در حال رخ دادن است، و این وظیفه هوبی است که هالو را نجات دهد...
پس اتفاقی که او را نابینا می کند، الن اشلندافسرده می شود تا بهبود یابد. اما به زودی او در پارانویا فرو میرود و نمیتواند کسی را متقاعد کند که ضاربش بازگشته است تا او را با مخفی شدن در مقابل دیدگان وحشت زده کند.
زنی از جنگ برمی گردد و با خانواده ای در نیویورک دوست می شود. گروهی از دزدها برای گرفتن اشیای با ارزش خانواده نقشه می کشند و او تنها چیزی است که بین آنها و زندگی آنها قرار دارد.
خانم مجردی که تور لیدر هستند. یک روانشناس، یک کشیش و یک مورخ را استخدام می کند تا اینکه متوجه می شود که عمارت تازه خریداری شده اش در آن ارواح وجود دارد، جن گیری کند.