مردی به ساحل بت پرستی کودکی خود باز می گردد تا با پسرش گشت و گذار کند. هنگامی که او توسط گروهی از افراد محلی تحقیر می شود ، این مرد به درگیری کشیده می شود که برخاست و او را به سمت شکستن خود سوق می دهد.
دانیل و سارا یک پسر 9 ساله به نام اریک دارند و آنها به تازگی به خانه جدیدی نقل مکان کرده اند که نمی دانند همسایگان آن را "خانه صداها" می نامند. اریک اولین کسی است که متوجه صداهای عجیب و غریب در پشت هر درب می شود.
در یک شهر زیبا ، خانوادگی در فلوریدا ، 1974 ، یک ون سفید و سفید ناگوار یک دختر جوان را ساقه می دهد و کفر والدینش به یک کابوس وحشتناک هالووین منتهی می شود.
این فیلم روایتگر زندگی توماس، پسری ۹ ساله، است که در خانهای با قوانین سختگیرانه مذهبی بزرگ میشود. پدر او، فردی مستبد و معتقد به اصول دینی سختگیرانه، بر تمام جنبههای زندگی خانواده حکمرانی میکند. مادر توماس، زنی مهربان اما تسلیم، و خواهرش مارگو که روحیهای شورشی دارد، در کنار او زندگی میکنند. توماس که از این فضای سنگین خسته شده است، با استفاده از تخیل خود به دنیای دیگری پناه میبرد. او در تخیلاتش با فرشتهها، اشیای سخنگو و شخصیتهای خیالی ارتباط برقرار میکند و آرامش پیدا میکند.
با گذشت زمان، توماس متوجه میشود که برای یافتن خوشبختی واقعی باید بر ترسهایش غلبه کند و با واقعیت روبرو شود. او به همراه خواهر و مادرش در برابر ظلم پدر ایستادگی میکند و به استقلال فکری و عاطفی دست مییابد.
M وارد هلسینکی می شود تا مورد حمله وحشیانه اراذل و اوباش قرار گیرد و توسط پزشکان اعلام شود که مرده است. او زنده می شود، اما هیچ خاطره ای از گذشته یا هویت خود ندارد. او زندگی خود را از ابتدا بازسازی می کند، اما گذشته ناگزیر به او می رسد.
ژانگ یائو که خانواده اش توسط فروشندگان مواد مخدر نابود شد، مخفیانه با رهبر تیم مبارزه با مواد مخدر An Du همکاری می کند. این دو با یکدیگر متحد می شوند تا به طرز بی رحمانه شرارت را از بین ببرند و عهد می بندند که موکون و آنپی، دو چهره برتر جنایتکار را از بین ببرند...
پس از 20 سال، اودیسه سرانجام به ایتاکا بازمیگردد، جایی که میبیند همسرش توسط خواستگارانی که برای پادشاه شدن با هم رقابت میکنند زندانی شده و پسرش در معرض مرگ به دست آنهاست. اودیسه برای بازگرداندن خانواده و تمام چیزهایی که از دست داده است، باید خود را دوباره کشف کند...
Bhairathi Ranagal به داستان Ranagal می پردازد. چگونه او به چنین شهرتی رسید؟ این فیلم بر منشأ او، سفر او به قدرت، و اینکه او قبل از تبدیل شدن به مخوف ترین گانگستر روناپورا بود، تمرکز دارد.
داستان یک معدنچی سیارکی را دنبال می کند که پس از فرود تصادفی در یک سیاره بیگانه، باید مسیر خود را از طریق زمین های خشن، با کمبود اکسیژن، شکار شده توسط موجودات عجیب، به سمت تنها بازمانده دیگر طی کند.
دو جاسوس سرکش از شبکه خارج میشوند، ازدواج میکنند و در مخفیگاه کابین دورافتادهشان مورد حمله آژانسهای اطلاعاتی مختلف قرار میگیرند که به دنبال یک هارد دیسک دزدیده شدهاند.