مردی به ساحل بت پرستی کودکی خود باز می گردد تا با پسرش گشت و گذار کند. هنگامی که او توسط گروهی از افراد محلی تحقیر می شود ، این مرد به درگیری کشیده می شود که برخاست و او را به سمت شکستن خود سوق می دهد.
پسر جوانی به نام کریستین که تولدش در شب کریسمس با مرگ خواهرش غمگین میشود، خانوادهاش را به سوگ میفرستد و تا زمانی که هدویگ عاشق کریسمس را ملاقات میکند، دوباره به کریسمس ایمان میآورد.
یک هنرمند سیاهپوست در مسیر موفقیت، با ملاقات غیرمنتظرهای از سوی پدرش که یک معتاد در حال بهبودی است که از آشتی ناامید شده، از مسیر خارج میشود. آنها با هم مبارزه می کنند و یاد می گیرند که فراموش کردن ممکن است چالشی بزرگتر از ...
داستان لارگو وینچ را دنبال می کند که از ربوده شدن پسرش ویران شده است. او متوجه می شود که اگر مسئول ورشکستگی خود را پیدا کند، شاید دوباره پسرش را ببیند.
در نسخهای از سال 1985 که در آن ابرقهرمانها وجود دارند، قتل یکی از همکاران، رورشاخ هوشیار فعال را به دنبال توطئهای میفرستد که مسیر تاریخ را تغییر میدهد.
در این داستان بی انتها به بلوغ، مری به دنبال تصوری ماورایی دوری میکند و زمانی که عطش سیری ناپذیر هیرودیس برای قدرت، تعقیب مرگباری را برای نوزاد تازه متولد شده آغاز میکند، مجبور به فرار میشود.
موانا پس از دریافت یک تماس غیرمنتظره از اجداد راه یاب خود، باید به دریاهای دور اقیانوس و در آب های خطرناک و گمشده سفر کند تا ماجراجویی را انجام دهد که شبیه آن چیزی نیست که تا به حال با آن روبرو شده است.