فیلمیشو

میگوئل، نوازنده مشتاق، که با ممنوعیت اجدادی خانواده اش از موسیقی مواجه می شود، وارد سرزمین مردگان می شود تا پدربزرگ بزرگ خود، یک خواننده افسانه ای را پیدا کند.

بروس وین سردتر از همیشه باید با مظنونان معمولی برخورد کند، زیرا آنها قصد دارند بر شهر گاتهام حکومت کنند، در حالی که متوجه می شوند که او به طور تصادفی یک یتیم نوجوان را به فرزندی پذیرفته است که می خواهد دستیار او شود.

جولی یک وکیل دست و پا چلفتی است که با وکالت بحرانی ترین پرونده دادگاه زندگی حرفه ای خود مواجه است.

هنگامی که شیوا، پسر باهوبالی، از میراث او مطلع می شود، شروع به جستجوی پاسخ می کند. داستان او در کنار وقایع گذشته است که در پادشاهی ماهیشماتی رخ داده است.

وقتی یک ماشین جوان برای نجات پدرش که به جزیره کلانکر فرستاده شده تا دوباره به عنوان فلز آشغال تبدیل شود، به اهمیت خانواده پی می برد.

پس از اینکه فردیناند، گاو نر با قلب بزرگ، با یک جانور خطرناک اشتباه گرفته می شود، او را دستگیر کرده و از خانه اش بیرون می کنند. او که مصمم به بازگشت به خانواده اش است، یک تیم نامناسب را در یک ماجراجویی نهایی جمع می کند.

هنگامی که یک سفینه فضایی به زمین برخورد می کند و گروهی از بیگانگان فضایی عجیب و غریب را نشان می دهد که در حال فرار برای زندگی خود هستند، بچه های "GadgetGang" - گاس، فیبی، فرانچسکو، میتسو، مری آن، موز و تانک - به زودی متوجه می شوند که برنده شده اند. مادر نباش...

فیلم در تیمارستانی آغاز می‌شود که به دلیل اکساسوار و شرایط خاص آن ابتدا ذهن را به سمت داستانی در گذشته سوق می‌دهد ولی بلافاصله با عنوان شلوغ بودن مترو این ذهنیت فرو می‌ریزد و فیلمساز به صورتی مستقیم خواسته خود را در ایجاد تناقض و دوگانگی در زمان و مکان، عیان می‌کند.زن جوان به دلیل اختلالات روانی در بیمارستانی که ریاست آن با یکی از آشنایان خانوادگی مسعود(نوید محمدزاده)است بستری شده؛ فضای خاص آنجا که به صورت اغراق شده به فیلم «شاترآیلند» شباهت دارد و همچنین پیش زمینه ذهنی مخاطب از نوع نقش‌های«نوید محمد زاده» همگی مقدمات تماشای «قرمز» ی دیگر از فیلمساز را آماده می‌کند.

خرگوش مکس، یک دزد مغازه نوجوان، در مدرسه ای قدیمی به دام می افتد. با دختر خرگوش امی، او مهارت های مخفی ایستر رابیتس را به دست می آورد، با یک خانواده روباه یواشکی مبارزه می کند و در مورد دوستی یاد می گیرد.

یک مار کبری جوان و بهترین دوست عقربش به سفری در صحرای صحرا می روند تا یک عشق تازه یافته را نجات دهند.